چرا ما انسان ها با هم به اختلاف میخوریم؟
اختلافات انسانی
این روزها افراد زیادی را می بینیم که در روابط شان دچار مشکلات زیادی می شوند…و منظور از روابط فقط و فقط روابط عاطفی نیست.حتی در روابط دوستانه یا خانوادگی چالش هایی وجود دارد که اگر نتوانیم آن ها را میدیریت کنیم،بخشی از ذهن ما را درگیر کرده و زندگی را برای خودمان سخت تر می کنیم…
قبل از این که به موضوع اصلی بپردازیم بسیار مفید میدانم که یک پیش زمینه در ذهن مان شکل بدهیم که در ادامه با این پیش فرض پیش برویم.
استیون کاوی می گوید:در دنیای ما 3 دایره وجود دارد…
1.دایره نگرانی ها
2.دایره تاثیر
3.دایره کنترل
1.دایره نگرانی ها
دایره نگرانی جاییست که انسان ها در آن مدام پیگیر و درگیر چیز هایی هستند که هیچ کنترلی روی آن ندارند و فقط می توانند برای آن نگران باشند…
مثل نگرانی راجع به قیمت دلار، شرایط آب هوا، وضعیت جامعه و خیلی چیز های دیگر…ما روی هیچ یک از این ها کنترلی نداریم و نمیتوانیم آن ها را مدیریت کنیم
کسانی که در دام این دایره گیر می افتند و مدام دیگران را ملامت می کنند تقریبا هیچوقت از زندگی خود راضی نیستند و خود را قربانی شرایط میدانند و از این جملات زیاد استفاده میکنند«تقصیر فلانی بود» ، «اگر وضع مملکت بهتر بود من الان جایگاه بهتری داشتم» ، «اگر همکارم اخلاق خوبی داشت من انقدر در محیط کار اعصابم خرد نبود» این جملات به شما احساس قربانی بودن را نمی دهد؟ گرچه ما واقعیت را کتمان نمی کنیم؛طرز فکری که میخواهیم جا بیندازیم این است که:ما می دانیم و قبول داریم که وضع جامعه اصلا مطلوب ما نیست، ما قبول می کنیم که اگر اخلاق همکار مان بهتر بود محیط کار جایی بهتر میتوانست باشد و ما همه ی این ها را قبول داریم اما از یک جایی به بعد باید بپذیریم کاری از دست ما بر نمی آید و با غر زدن و قربانی دانستن خودمان کاری پیش نمی رود.آیا این را قبول دارید؟
2.دایره تاثیر
در این دایره ما فقط می توانیم روی اتفاقات اندکی نقش داشته باشیم و باز هم کنترل کامل را روی آن ها نداریم مثل تاثیر بر افراد نزدیک زندگی مان… و البته منظورمان از تاثیر این نیست که با انتقاد کردن های بی جا و با داد و بیداد کار را پیش ببریم؛منظور این است که میتوانیم با یک ارتباط درست ارتباطات مان را بهبود ببخشیم و روی روابط تاثیرات مثبتی بگذاریم.
از این دایره هم عبور می کنیم و در نهایت می رسیم به دایره ای که میتوان در آن تمام قدرت را داشت و با کار کردن روی این دایره یک ابر قدرت شد…
3.دایره کنترل
من به شخصه عاشق این دایره هستم چون اگر بر آن مسلط شویم می توانیم زندگی متفاوت تری را تجربه کنیم.
میخواهیم بدانیم که این دایره چه حرفی برای گفتن دارد.
در اینجای کار ما تمام کنترل را می توانیم در دست خود داشته باشیم و آن را به طور تمام و کمال مدیریت کنیم…
آیا شما می توانید برای این دایره یک مثال بزنید؟
ممنون که با من مشارکت میکنید و با اینکه شما را نمی بینم به سوالات پاسخ می دهید
حال اجازه بدهید من نیز چند مثال برای این دایره بزنم؛
چند مورد از مواردی که ما تماما رو ی آن ها کنترل داریم را می توانید در متن زیر مشاهده کنید.
1.رفتارهای خودمان
2.نوع واکنش مان نسبت به یک رفتار یا یک اتفاق
3.برنامه ریزی برای زندگی مان
4.تصمیم گیری های زندگی مان
به عنوان مثال اگر کسی با ما بد صحبت کرد این کاملا دست ما هست که انتخاب کنیم عصبانی شویم یا اعصاب خود را خرد نکنیم و با آرامی پاسخ بدهیم…
برای اعتماد بیشتر شما عزیزان،نا گفته نماند گفته های من از هوا نشات نگرفته است بلکه پژوهش های زیادی صورت گرفته است که میگوید اگه ما تمرین کنیم،میتوانیم روی بسیاری از امور کنترل داشته باشیم و اگر به این موضوع علاقمند هستید میتوانید درمورد رویکرد روانشناسی تئوری انتخاب مطالعه کنید…کتاب اصلی تئوری انتخاب اثر ویلیام گلسر و با ترجمه دکتر علی صاحبی به شدت پیشنهاد می شود…
خب این از پیش زمینه ای که قبل از پرداختن به موضوع اصلی باید می داشتیم.
تبریک به شما که تا اینجای مقاله ماندید و اطلاعاتی کاربردی و عملی را به خود افزودید.
برویم سراغ اصل مطلب
چرا بین ما انسان ها اختلاف می افتد؟
اگر بخواهیم بزرگ ترین دلیلی که میتوان از آن نام برد را بگوییم، این است که ما انسان ها از این که داستان و ماجرا را از چشم کس دیگری ببینیم کمی مقاومت می کنیم…
مدام در پی این هستیم که حرف خودمان را به کرسی بنشانیم و بگوییم من درست می گویم، نه تو.
و زمانی که این حرف ها را می زنیم نا خودآگاه به طرف مقابل مان این احساس را می دهیم که تو چیزی نمی دانی و اشتباه میکنی و فقط و فقط من درست میگویم؛ یک جورایی او را زیر سوال میبریم.
این زیر سوال بردن باعث می شود طرف مقابل از دست ما خشمگین و رابطه مان به مرور زمان سرد و سرد تر شود.
چرا ما هر بار حاضر هستیم این حس بد را هم به خود و هم به دیگری بدهیم و تحمل کنیم اما نگاه کردن از دید دیگران را امتحان نکنیم؟
چرا در برابر درک کردن و گوش دادن به طرف مقابل انقدر مقاوم هستیم؟
ما همگی انسان هستیم و البته با ارزش.
چرا سعی نکنیم که با حفظ کردن ارزش یکدیگر احساس خوب و دوستی را به همدیگر تزریق نکنیم؟
میدانستید که ما اگر آگاهانه حق را به دیگری بدهیم،هم دوست داشتنی تر خواهیم بود و هم کسی که با او بحث می کنیم گارد خود را پایین تر می آورد؟
راهکار این است:هر زمان که از این آگاه شدید که وارد یک بحث دو سر ضرر شده اید به خود بگویید او چه دیدگاهی دارد؟و خود را موظف بدانید که شما آن کسی باشید که میخواهید روی آتشِ بحث کپسول را بگیرید و آن را خاموش کنید…
راهکار دیگری که میتوانم ارائه بدهم این است که از دوست،همسر یا مادر و پدرمان بپرسیم که قصد آن ها از این بحث چیست؟به آن ها این اطمینان را بدهید که شما در کنار هم یک مقصد دارید و در مقابل همدیگر نیستید.آیا حاضر هستند به جای بحث ،آرام صحبت کنند و از دیدگاه یا خواسته شان صحبت کنند؟
احتمالا همه ی انسان ها ملایمت را به خشونت ترجیح خواهند داد.
اما اگر شما آن کسی هستید که خود را موظف می دانید همه چیز را آرام پیش ببرید…به شما تبریک میگویم؛شما نه تنها بی زبان و بی جربزه نیستید،بلکه انسانی مدیر و لایق هستید که توانسته اید جلوی غریزه ی دردسر ساز انسانی تان را بگیرید و عصبانیت خود را کنترل کنید.
باور کنید با این کار بعد از مدتی تغییر رفتار را در اطرافیانتان نیز خواهید دید…
اگر خواستار منابع بیشتر هستید کتاب آیین دوست یابی را به شما عزیزان پیشنهاد میکنم.
ممنونم که تا پایان این مقاله همراه من بوده اید.
مبینا خانی
درباره مدیریت
لورم ایپسوم متن ساختگی با تولید سادگی نامفهوم از صنعت چاپ، و با استفاده از طراحان گرافیک است، چاپگرها و متون بلکه روزنامه و مجله در ستون و سطرآنچنان که لازم است.
نوشته های بیشتر از مدیریت
دیدگاهتان را بنویسید